کـــــــــــــــــــــــپی بنشین...تعداد نفس هایت را بشمار...حالا همه شان را عمیق کن....حالا جوابش را ضربدر شب های من کن....جوابش چند شد؟ بـــه همــــانـــ انـــدازه دلـــتــنــگــتـــ هســــتـــم....
چقدر جای خدا ..بین ما دوتا خالیست....بگو جواز دهد به اشک های غیر مجاز...
چشـــم چشــــم مــتــولــد مـیـشونـد..گــونـه گــونـه مـیـمـیـرنـد.. و مــن...عــمــر کوتــاه اشــکـــ هایمــ را..بــه اشـــکـــ مـیــنــشــیــنــم.. ســـــرمــــ پــــر اســــتـــ از تب هــــوای بــــودنـــ تـــو....و واژه هایــــ دلمـــ غرق در ســــرودنـــــ تو..... چـــه تلــــخ کـــرده دوبـــاره تـــضــاد شعـــرم را...تـــو و نبـــودنــــ مـــن... یاهمـــیـــن نـــبــــودنـــ تــــو...
چــــقـــدر بــــی کســــی دورمـــ را گـــرفــــتـــه....از تــــنــــهایـــــی در آمـــــدمــــ....
از وقـــــــتـــــی رفـــــتــــی و دلــــمـــ را بـــــردی...دیـــگـــــر خــــوابـــــ مــــــرا نـــــمــــیـــبــــــرد. . . .
دیـــــوار را دوستـــ دارم به خـــاطــر نقطـــه هایـــش.. همـــان ها که ساعتـــ هــــا بشـــان زل میـــزنمــ و تورا خـــاطـــره خـــاطــــره مــــــرور میــــکـــنــــم...
میــــبـــیــنی؟ماه خوابیده...میبینی؟ستاره ها خوابیدن...میبینی؟زمین خوابیده...میبینی؟آسمون خوابیده...میبینی؟ شهر خوابیده...میبینی؟همه ی مردم خوابیدن...میبینی؟من بیدارم..میبینی؟ نه....وقتی تو هم خوابیدی چطور میتونی ببینی؟!
ایــــنـــ روز ها.. تو به بــودنــش فـــکـــر میـــکـــنـــی...مـــنــ بــه نــبودنـــت. . . .
هیسسسسسسسسسسس... کــــمی آرامــــتـــرتنـــــها شــــو ....بی صـــــدا تــــر بـــشــــکــــنــــ .... آهــــســــتــــه تـــر سراغـــــش را بگـــــیـــــر......مـــمــــکــنــــ اســـتــــ بــــیـــدار شــــود....
ســـــــاعـــــــتــــــــ:کمـــی مانده به بیداری تو....کمی مانده از دلتنگی من....
تــــمـــامـــ مـــیـــشـــومـــ در ایـــنـــ هـــوای ســـــــرد بیـــکـــسی... دوبـــاره اشـــکـــهایـــ شـــبـــ...دوبـــاره بوی اطــــلســــی...
ســـــــر گــــیـــجه هایـــــمــــ را دوســــتــــ دارمـــــــ..... تــــو هـــــی دور مــــــنــــ مــــیـــــگــــردیــــ...
میچکمـــــــ....ازلا بــه لای تــرکـــــ هــــــای دلمــــ.....
هرچــنــد وقــتــــ یـــکـــــ بــار بــالا مـــی آورمـــ . . . تمـــامــ خـــاطـــراتــــمـــ را....
آســــمونـــ دلــــمــ گــــرفــــتـــه ...پنجــــره مــــی خــــوامـــ رهـــــا شـــــم... . .
هــــوایــــمـــ را داشـــتــــه بـــاش...وقــــتـــی بـــی هــوا....هـــوایــیــتـــــ مـــیــــشـــوم. . .
انـــتــظـــار یــعــنــی ســـاعـــتـــ اتــاق... تـــیـــکــ تـاکـــ قــــلـــبـــ مـــرا بـــه تـــمـاشــا بــنــشــیــنــد. . .
تو+خاطـــراتــتــ+چـــشــــمانـــتـــ+دســـتانــتـــ+لـــبـــخــندتـــ+اشــــکـــتـــ.... چـــنــدنــفـــر بـــه یـــکـــ نـــفــــر؟!
خبر گوی دلم امشب... گزارش میدهد آب وهوای قلب تنگم را .کمی تا قسمتی ابری.... و شاید ابر بارانی...وشاید اشک پنهانی....
آآآآآآآآی مردمـــ شـــــهــــر .. آســـــوده بــــخــــوابــــید.... من مـــراقــــبـــــ دلــــتــــنــــگــــی هایـــــتــــانــــ هــــســــتــــمــــ.....
از بلندای افکارم...سقوط میکنم در پرتگاه های یک شب عمیق..عمیق..مثل زخم هایم.....
جان میسپارند....بغض ها...روی دست چشمانم......به همین سادگی......
گرســـــنــــه امـــ.....یک دل سیــر بـــاران میخـــورم....با اشکـــ اضـــافــــه......
واژه ها هم سرم را کلاه گذاشتند... نوشتم تمام هستی ام فدای تو...تو را فدای خودت کردم...
ســــــــــــــــوختــــــــــــــــــم....بــــســــ کـــه نــگــاهـــتـــ ســــــرد بــــود.... دل و هوای گریه و ..آسمان بارید...دلش به عمق دلم راه داشت...بی تردید...
کـــــــــــــــــــــــپی همه میگویند حالا که آسمان به زمین نیامده!!!....نمیفهمند..مشکل همین است که آسمان به زمین نیامده....
اتفاقی پیدایت کرده ام..باید بگویم نشانی ات را بدهند ..توصیفت کنند و تورا پس بگیرند......هرچند...هیچ کس به اندازه ی من تورا نمیشناسد...
میخوام برم تو خودم.....میگه ویزا لطفا!......انگار.. خیلی فاصله است..از من تا من...
زبانت که رعد بزند...چشمانت که برق بزند...بارانی شدنم حتمی است... وقتی ساکتم صبور نیستم...وقتی حرف میزنم غربتی ام...
مرگ چشم گذاشته بود و میخواند...10-20-30-40-50-60-70-من قایم شدم....80-90-..نــــــود هم رسید...کی پیدایم میکند؟
دستت را به فالگیر بده..میخواهم آینده ام را در دستانت ببینم...
حالم گرفته است..گذشته ام ..حالم را گرفته است...
گرمه...نگاهت خیلی گرمه...برو بذار باد بیاد....
دستم عقلم را که بگیری .. پایت را که روی احساسم فشار دهی...رفتنت تضمین است...
سنگ های روی زمین را جمع میکنم....مبادا روی دلت پا بگذارم..
با تمام وجود خودم را به در و دیوار میکوبم...این روزهاخیلی تابلوام..
بگویید در پیله بماند...پروانه ها سه روز بیشتر عمر نمیکنند...(برای تولد خودم نوشتم)
نامت را مینویسم...بعدزیر سیاهی خط خطی ها پنهانت میکنم...بعد در گرمای دستانم مچاله میشوی.
قبل تر ها حرف هایم را قورت میدادم تا محکوم نشوم..این روز ها سکوتم را هم...
در خودم گم شده ام..آنقدرکه نمیفهمم لبخندم حقیقی است یا غمم...
همیشه به او تکیه میزنم....همیشه هم تکیه گاهم را فراموش میکنم....
دست بر دلم بگذار وسوگندبخور...تا نگاهت را باور کنم...هرچند..دلم خون است...
روزگار سر به سرم میگذارد...یک روز سر گرمم..یک روز سر گردان...
بیا غزل بنویسیم...بیت هایش با من..شاه بیت هایش با تو... اگر محکوم شدی من گناهت را به گردن میگیرم...میگویم دوستت دارم.. . چشمانم خسته است..از تماشای لبخند های کلیشه ای...اشک های کلیشه ای...آدم های کلیشه ای....
فردا کمی از اکسیژن هوا کم میشود.....فردانیم متر از زمین تسخیر میشود....فردا دوتا از فرشته های خداوند شاغل میشوند.....فردا زمین سه کیلو سنگین تر میشود...فردا یک پدر و مادر.. پدر و مادر تر میشوند...فردا یک مشتری به مشتری های پوشک و شیر خشک و ...اضافه میشود....فردا آسمان میشکافد و یک تحفه!می افتد پایین... (تولدم مبارک)
غــریب --- قـــریب--- غــــــریب - ---قـــریب ---غـــــــریب --- قـــ . . . خودت بگو..چگونه باورت کنم؟
تو یک قدم دور میشوی..... و من با هرقدمت 60 بار میتپم...و زمان میگذرد... قدم بر صفای چشمم بگذار...تشنه ی زمزمم
قاصدک ..حال این روز های من است...با نوازش هم پر پر میشوم...
نگاه آدم ها دور تادورم را گرفته است....خسته ام از پرانتز نشینی...
یکی برایم قلاب بگیرد..میخواهم از کمی بالاتر خودم را تماشا کنم....
کـــــــــــــــــــــــپی لطف کنید اگر یک شاعر دیدید در اسرع وقت انرا به نزدیکترین تنهایی اش تحویل دهید... .................... هنوز که شب نشده.....چرا اطلسی های دلم معطر شده اند.....چرا محبوبه های چشمانم شبنم میتراوند...مگر قرار نبود روزها فراموشی بگیرم.... ...................... اشک چشمم شراب بغض های چندین ساله بود....اشک ریختم ...مست شدی و رفتی.... ............................. خدایا حس میکنم جای بندگانت را تنگ کرده ام....میشود کنار خودت کمی جا به من بدهی..... ............................ نمیدانم وقتی راه میروم زمین مورمورش میشود یا من....هرچه هست باهم نمیسازیم..کاش جای زمین آسمان جاذبه داشت.... ............................... برایم سوال است گناه بی حجاب بودن چند تار مو از گناه بد حجاب بودن بیشتر است که آن ممنوع است و این مجاز... ........................... فقط یک نفر اگر یک قدم عقب برود جایی برای یک جفت پا ی من هم باز میشود ......................... خدایا تو فقط یک شب خواب را نشانم بده..من قول میدهم دیگر بیدار نشوم... ............................... حس میکنم..هرچه بیشتر خودم را شرح میدهم..مبهم تر میشوم.. ............................... دیشب که در حیاط خلوت سجاده ام نشسته بودم آرام در گوش خدا زمزمه کردم:.. .من میترسم....من میترسم..من بی نهایت میترسم..و تو میدانی...چقدر ترسناک است..بی پناهی من... ................................ امروز غمم را به کسی نچشاندم..همه اش را قورت دادم...وقتی غمم را قورت دادم سر خورد و رفت کف پایم.. پاهایم سنگین شدند..آنقدر که دیگر توان راه رفتن نداشتم..کم کم زمینگیر شدم...کم کم مچاله شدم..کم کم ../هنوز زنده ام..
باورت میشود؟منی که مهربان ترین بودم و همیشه بهار معنای لبخند هایم بود. حالا از لذت نفرین سخن میگویم....چه کمالی از خود برایم به جا گذاشته ای..هم نشین... زبانت زخم میزد و چشمانت نمک....هنوز هم دلم تیر میکشد.
کم کم یکی بود و یکی نبود قصه مان آغاز میشود....حالا نوبت به بود من رسیده است..... میگفتم مرا شکنجه نده...تماشای شکنجه خود شکنجه است... میگفتی بر دلت مانده...کبودی گلبرگم را ببینی...نمیدانستی همین حرف...کبودم میکند صدای خس خس مرگ را از حنجره ات میشنوی؟من خوب میشنوم...تو هم اگر نشنیدی...خدایمان میشنود شمارش معکوست آغاز شده....تا چند لحظه ی دیگر طلوع میکنم.... دم رفتن برایت(( دیاز پام 10 ))تجویز میکنم......هرچند...تو تا ابد در خواب میمانی!! یادت باشد دم رفتن برایت دعا کنم...دعا کنم که نفرین هایم بی اثر شود...بهار در راه است...در بهار متولد شدم....با رفتنت باز هم بابهار متولد میشوم...بهار تبسم میکند...من متولد میشوم...تبسم بهار!!! میخواهم وقت رفتن لبخندم را در نگاهت بنشانم...میخواهم تا عمر داری طعم لبخند را فراموش کنی. نمیدانم قربانی کردن ها به یمن بود من است یا نبود تو...هرچه هست انگار..دلی نگران لبخندی است.... تو سبز بودی و من زرد نفس میکشیدم..حالا که بی تو جوانه میزنم...تو بیخیال..هنوز سبزی... بعد از این...مرا با سلامت تو میشناسند و ..تو را با ترک خورده های من..../حالا کدام برنده ایم؟ راستی..دلت سنگ است یا سنگ واره؟من هنوز پستی آدم ها را باور نکرده ام... گریه های من هنوز آلوده به خنده های توست...خنده های تو هنوز بوی گریه هایم را دارد...یک روز خدا اشک من و لبخند تورا به دادگاه میکشاند...میدانی جایگاهت در دادگاه کدام است؟ حالا بعد از تو من میمانم و یک دنیا دیوار...من علت ظلمت را میپرسم و یک دنبا در برابرم دیوار میشوند. نگاه کن..از جراحت های دلم بنفشه میروید...نفس نفس هایم عطر اطلسی گرفته اند..چشمان ترک خورده ام زمزم میجوشند..شکسته های روحم تکیه گاه نیلوفرها شده....نگاه کن...دارم بهار میشوم. راستی..یادت باشد وقتی میروی خرده شیشه های دلم را از تو بگیرم..میترسم گلبرگ های دیگر راهم... حواست هست؟داری مرا با هستی ام معاوضه میکنی!داری نیست میشوی... بشکن...شکستم..بشکن...شکستم..بشکن..شکستم....شکستم.. حالا که میروی بگذار رازی را برایت فاش کنم.. وقتی میروی جای پاهایت را به کف پایت بچسبان....میخواهم زمین را بی تو در آغوش بگیرم در کتاب منطقم درشت تیتر خورده جمع دو متناقض محال است.. کـــــــــــــــــــــــپی سرد است...چشمانت را ببند.میترسم نگاهم سرمابخورد.. کـــــــــــــــــــــــپی من خدایی دارم که اگر من بندگی اش را نکنم او همواره خداییش را میکند.... .......................... تنم زمستان بسته!کاش برف بغض هایم آب میشدو سر میخورد در چشمانم...میترسم آخر هم سر ما بخورم... ......................... چند وقتیست جرعه نوشیدن از خواب های زرکوبم را کنار گذاشته ام...میخواهم از کوزه شکسته های بیداری ام سیراب شوم.. ...................... امشب هم مانند هرشب تابش سیاهی ها چشمانم را میزنند... ............................ گفت من کی باشم که بخوام ناراحت شم؟گفتم: برای ناراحت شدن لازم نیست کسی باشی!لازم است دیگران ناکس باشند. ........................ وقتی خمیازه میکشم همه میپرسند خوابت می آید؟چرا وقتی روحم خمیازه میکشد هیچ کس نمیپرسد مرگت می آید؟ ...................... زندگی یعنی کشیدن سکوت!!بر سردی شیشه ی بخار گرفته ی اتوبوس..وقتی کودکی از دور خیسی چشمانت را میپاید... ........................ آدم ها مهره های بازی جومانجی هستند..روزگار تاس می اندازد و آنها پیش میروند...هر قدم..یک اتفاق! ......................... میشود مرا چند دقیقه به خودم قرض دهی؟دلم برای خودم تنگ شده است! .......................... مانند دیوانه ها شده ام...وقتی راه میروم.. روزگار خنده کنان دنبالم میدودو به من سنگ میزند... .............................. سیبم را قاچ میکنم برای شما..هسته هایش برای من...میخواهم باز هم سیب بکارم.. .................... لبخند یخ زده ی آدم برفی لبخند را بر لب همه مینشاند...گاهی با خودم فکر میکنم...من از آدم برفی هم کمترم... کـــــــــــــــــــــــپی "زندگی" همان خاک خورده ی "زن" و "دوندگی" است.... ................... "سکوت" یعنی آنچه را که دوست داری بشنوی..با من حرف بزن..دلم سکوت میخواهد. ....................... این روزها کفش هایم هم به پایم سنگینی میکنند...میخواهم "صریح" قدم بزنم.. ......................... همه ی آدم ها یک ویژگی مشترک دارند.دیر به دنیا می آیند و زود میمیرند. ........................ فسیل:ردی از شی زنده یا مرده که بر اثر فشار های شدید و مکرر بر یک صفحه باقی میماند...ته نوشت:دارم فسیل میشوم! ......................... روزگار تقسیم بر 2=اشک من.لبخند تو/اشک من×لبخند تو=روز گار ...................... لبخند هایت نسیه است.....من چشمان نقدت را طلبکارم... ......................... گه گاهی ته مانده ی لبخندت را به من ببخش...صدقه دادن مستحب است! .......................... ساقه ام را نفشار...من علف هرزه نیستم... ..................... مردها نفس نمیکشند. مرد ها زن را در هوای زنانگی نفس نمیکشند.مردها فقط نفس میکشند... کـــــــــــــــــــــــپی ×××گاهی دنیا دنیا اشک میریزی ،بدون آنکه قطره ای اشک گونه ات را ببوسد××× ................... ×××در تمام عمرم فقط یک نفر اشکم را از گونه ام پاک کرد...بالش زیر سرم..××× .................. ×××گاهی چشمانم با چشمانت یک چشم فاصله دارند..اما باز هم مرا نمیبینی!××× ............................. ×××دانه دانه مردمک چشمانت را که کنار هم بگذارم میشود شب...چشمانت را ببند.میخواهم طلوع کنم.××× .................................. ×××دوست دارم دلت را بشکنم...کاش سنگ ها شکستنی بودند.××× ................................... ×××وقتی به من گفت خودت را بشکن.. یادش نبود...قبلا مرا شکسته است..××× ................................... ×××تا وقتی که زنده ام ..مرگ ارزانی دیگران!××× .............................. ×××روزگار از من امتحان میگیرد...کسی را برای پر کردن جای خالی ها ندارم.آخر هم مشروط میشوم.××× ...................................... ×××دردم اینست که درکت به دردم نمیرسد.××× ................................ ×××گاهی تلنگر هایت..صدای پتک میدهند....××× ............................... ×××گاهی اوقات لحظه هایم تلخ و تهوع آورند..مثل شربت های بابا.××× ......................... ×××خدایا از این به بعد به مخلوقاتت یک مترجم ضمیمه کن...اینجا هیچ کس،هیچ کس را نمیفهمد.×××
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
..میگذارمت کنار ...بین نداشته ها... تو مال من نیستی.....حالا کاغذ بعدی
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
راستی..تو که شمارشت خوب است...اصلا تا به حال آه کشیدن هایم را شمرده ای؟
من به اندازه ی آه کشیدن هایم ..نگاه خدا را شمرده ام....
نمیخواهم شکنجه شدنت را ببینم....اینگونه دوستت داشتم...لعنت به دوست داشتن هایم...!
و تو در زمستان متولد شدی..در زمستان میمیری...در کالبد یخ زده ات درجا میزنی..بهار محتاج لبخند زمستان نیست...
نمیبخشمت..تقصیر توست که به هرکس نگاه میکنم نگاهم زخمی است....:(...نمیبخشمت
تازه فهمیدم...علف هرزه ها زرد نمیشوند
هنوز نمیدانم..سکوتشان تلخ است یا شیرین...
تو مرا شکستی و من در خودم شکستم...بازی های کودکانه..چه زود جدی میشوند.
.یادت است آن شب تا مرا تنها دیدی صدای قهقهه ات را به گوش اشک هایم رساندی؟
آنروز من تنها نبودم.خدا کنار پنجره بود...
در گوشه ی کتابم ریزو شکسته نستعلیق حاشیه خورده است :میگفتی ما دو تا یکی هستیم....
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
حالا..دم رفتن...دیه ی لبخندهایم را نمیدهی؟خون بهای دلم را حساب نمیکنی؟....خدا حساب میکند..هم برای تو..هم برای من...
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |