• وبلاگ : آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا
  • يادداشت : شاعرانه ها
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    از بي حس شدن مي ترسم . . .


    از اين که درد ها مثل يک آمپول قوي
    تمام وجودم را بي حس کنند مي ترسم . .. .
    من از بي حس بودن متنفرم . . . . .


    چه ميشه کرد . . .
    درد که کاري به تنفر من نداره . . . .
    اون فقط خراب مي کنه و مي ره جلو . .. .
    فقط مي ره جلو . . . . .





    فقط

    پاسخ

    درد رو دوس دارم...بي حس بودن رو نه..اصلا.........


    بيچاره چشم ها!

    موجودات بلوري دوست داشتني... چطور توي سکوت فرياد مي زنن...

    پاسخ

    بيچاره چشم ها...كهكشان هاي دور افتاده...اما نه خالي از سكنه. . . .


    چشم ها هميشه حرفشون رو مي زنن!

    ولي صدا ها حقشون رو مي خورن! رسما!

    پاسخ

    ظلم...هميشه..هست...
    نگاهم کن... مي شنوم...
    دست بي بلا
    پاسخ

    تشكر:)

    مي گفتم مي ترسم بروي زبانم لال

    و حالا تو مي روي و من زبانم لال....

    واقعا لال ها! لال لال!

    پاسخ

    لال لال...وچقدر چشمها اونوقت حرف ميزنن:(.......

    خب خوبه زياد جذبه نداره اينطوري و ميشه ادامه داد!!!
    پاسخ

    ...من كلا جذبه ندارم...

    با يه چشم؟ دقيقا كدوم چشم؟!؟!
    پاسخ

    هوم؟!يه بار با اين يه بار با اون.
    چه ميشود کرد وقتي نگاهش ميکني و نيمخواهد بشنود...

    مثل هميشه احسنت داره:(
    موفق باشيد.ياحق
    پاسخ

    سلام.ممنون از لطف هميشگيتون.....


    ميگويد عاشق شدي. . .

    خب شدي ديگه

    پاسخ

    آيکون با يک چشم نگاه کردن!!!!