کـــــــــــــــــــــــپی لطف کنید اگر یک شاعر دیدید در اسرع وقت انرا به نزدیکترین تنهایی اش تحویل دهید... .................... هنوز که شب نشده.....چرا اطلسی های دلم معطر شده اند.....چرا محبوبه های چشمانم شبنم میتراوند...مگر قرار نبود روزها فراموشی بگیرم.... ...................... اشک چشمم شراب بغض های چندین ساله بود....اشک ریختم ...مست شدی و رفتی.... ............................. خدایا حس میکنم جای بندگانت را تنگ کرده ام....میشود کنار خودت کمی جا به من بدهی..... ............................ نمیدانم وقتی راه میروم زمین مورمورش میشود یا من....هرچه هست باهم نمیسازیم..کاش جای زمین آسمان جاذبه داشت.... ............................... برایم سوال است گناه بی حجاب بودن چند تار مو از گناه بد حجاب بودن بیشتر است که آن ممنوع است و این مجاز... ........................... فقط یک نفر اگر یک قدم عقب برود جایی برای یک جفت پا ی من هم باز میشود ......................... خدایا تو فقط یک شب خواب را نشانم بده..من قول میدهم دیگر بیدار نشوم... ............................... حس میکنم..هرچه بیشتر خودم را شرح میدهم..مبهم تر میشوم.. ............................... دیشب که در حیاط خلوت سجاده ام نشسته بودم آرام در گوش خدا زمزمه کردم:.. .من میترسم....من میترسم..من بی نهایت میترسم..و تو میدانی...چقدر ترسناک است..بی پناهی من... ................................ امروز غمم را به کسی نچشاندم..همه اش را قورت دادم...وقتی غمم را قورت دادم سر خورد و رفت کف پایم.. پاهایم سنگین شدند..آنقدر که دیگر توان راه رفتن نداشتم..کم کم زمینگیر شدم...کم کم مچاله شدم..کم کم ../هنوز زنده ام..
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |