آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا
دلم برای خودم نه ...دلم برای تو آری .... اسیر بغض و تلاطم ،نه خروشی نه قراری هوا نه باد نه باران،سکوت فصل زمستان کسی خبر نگرفته از ابرهای بهاری دعا نوشته دلم برهزار بغض شکسته خورانده بر من و گفته خدا کند که بباری ... نفس نمیکشم و خیره بروی نقطه ی سردی شبیه مرده ام اما بدون هیچ مزاری ... شبیه مزرعه ی خشک و دست های مترسک نشسته بر تن بی جان من کلاغک زاری خدا کند بپرد تا کمی تکان بخورم من دلم گرفته از این حال و روز گرد و غباری دلم گرفته از این بیت های بی سر و سامان دلم برای خودم نه... دلم برای تو آری ...
نوشته شده در پنج شنبه 91/10/21ساعت
9:13 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |