نه خنده هات مال منه نه گریه هات برای من نه حتی گاهی میرسه به گوش تو صدای من نه دست گرمت مال من نه روی ماهت مال من نه غصه و درددل و بغض نگاهت مال من ساکت و سرد و بی صدا فک میکنی مال منی اینجا نشستی اما جای دیگه پرسه میزنی شریک دردت نمیشم شریک دردم نمیشی درد دارم ... غصه دارم ،بازم تو همدم نمیشی چشمای خیس من فقط حالتو بدتر میکنه خودت میگی که گریه هام دردتو بیشتر میکنه شاید به خاطر همین با گریه ها جام میذاری تا حال من ابری میشه میری و تنهام میذاری هرچی دل کوچیک من برای تو تنگ میشه نمیدونم چرا دلت داره مث سنگ میشه التماسام ، اشک چشام راهی رو وا نمیکنه دیگه من و تورو کسی شبیه((ما)) نمیکنه شکستم و خوب میدونم افتادم از چشای تو هنوز ولی تو گوشمه صدای خنده های تو کاشکی بری از دل من ، تا بی قراری نکنم تا شبا کابوس نبینم گریه و زاری نکنم دل منم خسته شده ، حال تپیدن نداره خود شما بودی؟ میگفتی ((گل که چیدن نداره )) میگفتی ای خدا اگر بشه که باغبون بشم خودت میدونی میدونم چجوری مهربون بشم نمیذارم یه لحظه هم خم روی ابروهاش بیاد یه کاری میکنم فقط صدای خنده هاش بیاد زخمای روی تن گلبرگشو درمون میکنم شبای تاریکشو من ستاره بارون میکنم باغبونم، شبای تاریکم ستاره بارونه میریزه رو بالشم اشکای من دونه دونه باغبونم ، دیگه گلت ارزش موندن نداره ؟ یا باغبونش دیگه حال پروروندن نداره ؟ میسپاری دست کی منو ؟ با باد و بارون چه کنم ؟ وقتی میری با سرمای فصل زمستون چه کنم ؟ دستای گلچین نَبُره ساقه ی بی جون ِ منو یه وقت نخواد ازم بگیره کسی گلدون منو ... یکی میگفت خوش به حال کاکتوسا !باغبون ندارن تو صحرا ریشه میکنن نیاز به گلدون ندارن کاشکی که لیلی نبودم کاشکی که مجنون نبودی کاشکی همش یه قصه بود ،مثل تموم قصه ها آخر قصه مون میشد فقط من و تو و خدا بیا ، بیا قصه بگو.. قصه ی خنده هامونو بیا ... بگو : غصه نخور خدا داره هوامونو... بیا برام قصه بگو دیگه دارم خواب میرم اگه خدا بخواد دیگه تا پیش مهتاب میرم میخوام برم ، ساقه ی من میترسه از تندی باد دلم گرفته باغبون ، دلم نم ِ خاک میخواد ..
کاشکی منم گل نبودم کاشکی تو باغبون نبودی
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |