آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا
برگشته ای از روزهای سخت سربازی
داری برایم خانه ای از عشق میسازی
گاهی برایم صیغه ی احساس میخوانی:
عشق منی ، فی الحال ، فی الآینده ، فی الماضی
شطرنج را می اوری تا که ببازانی
میخندم و مثل همیشه زود میبازی
ای هرچه میخواهی، بگویم با تشر :عمرا
ای بعد هر"عشقم! گلم !گفتن" شوم راضی
ذکر شفابخش تو درمان همه دردیست:
"درد و بلایت بر سر من،اخی ،نازی"
شب ، قبل خوابیدن همیشه دور هم جمعیم :
فکر و خیال تو ،دل من ، قصه پردازی
نوشته شده در سه شنبه 93/10/30ساعت
9:17 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |