سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا

اینکه شعری به دست می آید  * باز هم با افاده سوی شما

سومین نوگل همین خانه است  * دختر تُخس نق نقوی شما

میشناسیدش از خودش بهتر * بهر باباست مهربان دختر

از برای برادران خواهر * از همان کودکی هووی شما!

دختری که لباس هایش را * از همان کودکی اتو میزد

قبل تر با کتاب و دفتر خود*  بعد تر با همان اتوی شما

خیس میکرد داخل کاسه * پیرهن قرمز عروسک را

گوشه ای مینشست و آهسته * خیره میشد به شست شوی شما

دختری که نماز هم میخواند  * صورتش زیر چادرش گم بود

عذرخواهم که گاه وقت سجود * ناگهان مینشست روی شما!

اخم هایش همیشه در هم بود  * اشک هایش به گونه ها جاری

دامن سرخ و صورتی میخواست * دختر ناز زور گوی شما

دختری که شبانه پا میشد * باهمان چشم های خواب آلود

هی به دنیال مادرش میگشت * خواب میرفت در پتوی شما

لحظه ای مادرش اگر میرفت * تا در خانه یا سر کوچه

همه ی شهر را خبر میکرد * تا بیاید به جست جوی شما

دختری که شبیه مادرش است*  چشم و ابرو و گونه ها و دهان

چقدر بر سرش قشنگ شده *  مدل ِ پیچ و تاب موی شما

چقدر خوب میشود که اگر * دخترک خواست مادری بکند

خلق و خو و نجابتش بشود * مثل رفتار و خلق و خوی شما

***

دوست دارم ترانه هایم را  * دوست تر دارم این غزل ها را

میشود بیت بیت نفس کشید * میدهد هر ردیف بوی" شما"  ...



نوشته شده در یکشنبه 93/12/3ساعت 6:1 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت






AvaCode.64

جاوا اسکریپت