سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا

تو رو میسپارم به اونی که منو به تو سپرده

به اونی که تو رو آورده و حالا دیگه برده ...
تورو میسپارم به اونی که تو رو پناه من کرد

شاخه هام شکوفه  کردن توی اون زمستون سرد

تو رو میسپارم به باد و میری تا آغوش ابرا

گاهی اینجارو نگا کن از تو اوج آسمونا

تو رو میسپارم به دریا ،آبا دورتو بگیرن
ماهیا برات برقصن ، صدفا برات بمیرن
تورو مسپارم به صبح و، به خیال گرم خورشید

یه روزی همین ستاره ، به  دل منم میتابید ...

میسپارم تو رو به دست شاعرانه های بارون

تا بباری رو دل من  ، روی باغچه ، روی ایوون

تا که عطر بودن تو جایی رو خالی نذاره

هی بباری روی دستم ، چشمای منم بباره ...

بزن ای بارون ِ پاییز بزن و منو خبر کن
بنشین رو گونه هامو چشای دنیا رو تر کن

داری میری و میدونم دنیا آخرش همینه
که دیگه چشمای خیسم خنده ی تورو نبینه

میری و یه روز میاد که آسمون فقط میباره

یه شکوفه روی شاخه ، خبر از بهار نداره

یه روزی میاد که من هم با همین پاهای سردم

دست قلبمو میگیرم ... میرم و بر نمیگردم

میسپارم خودم رو دست اونی که ...

.................................................


نوشته شده در پنج شنبه 92/11/24ساعت 9:8 صبح توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت






AvaCode.64

جاوا اسکریپت