سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا

بـــــــهـــــــار

چــــــــادر نماز ِ باغچه است . . .


نوشته شده در دوشنبه 91/6/27ساعت 11:39 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

شهر دیگر تمام مرا میشناسد

تمام خیابان ها

تمام پیاده روها

روزی هزار بار

زیر قدم های من .. راه رفته اند

و شمارش معکوس چراغ های راهنما

نبض نفس های مرا حفظند

هی ...

غریبه

مرا از دیوار نترسان

نگاه کن

تمام دیوار های شهر

روی انگشتم

حک شده اند . . .

این شهر

دیگر

بیشتر از تمام آدم ها

کوچه پس کوچه های مرا میشناسد


نوشته شده در دوشنبه 91/6/27ساعت 11:38 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

مـــثل ابری ِ آســــمان . . .

وقتی گاهی

بی رعد و برق

نم نم

گونه های زمین را خیس میکند . . .
.
.
.
نمیدانم پدرم از نژاد چلچله هاست . . .

یا مادرم از تیره ی شکوفه ها

هرچه هست گروه خونی ام اردیبهشت است

و چشمانم

همیشه به رنگ ِ بغض ِ نیلی ِبهـــار


نوشته شده در یکشنبه 91/6/26ساعت 5:32 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

مرا اینگونه نگاه نکن

من . . . من خیلی محکم تر از این حرف ها هستم

بـ ِ..ببین دســ ...دستانم را

گرمند

و چشمانم هم

نمی بارند

و

زانوهایم هم

نمیلرزند

و . .

من ایستاده ام..

ببین

من حتی بغض هم. . .

. . .

من حتی بغض هم ندارم

تو شاید . . . آها. . . تو شاید این اشک هارا دیده ای و. . .

نه نه

ببین میخندم

این ها اشک نیست

. . .

من هروقت کمی خسته میشوم چشمانم خیس میشود

الان هم راستش

کمی خسته ام 

---------باید بخوابم----------


نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 4:38 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

گل بودم

طراوتم را هرم کویر برد

لطافتم را تندی باد

رمقم را بی آبی

آخر هم دستی نازکی ساقه ام را فشرد و چید

. . .

حالا کاکتوسم

بی طراوت

بی لطافت

گلویم را هم دستی نمیفشارد

. . .

آی مردم

کاکتوس ها باغبان نمیخواهند . ..


نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 4:18 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

آدم ها

گاهی

دلشان

برای وقتی که نبودند

عجیب

تنگ میشود


نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 4:14 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

ترکـــ ِ عادتــ موجبــ مرض استـــ . . . !

هه

خیالی نیست

به مــرض هم عادت میـکـنـیـم


نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 3:55 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

ســــــفر به ماه حقیقتــــ دارد . . .
.
.
.
.

به چشمت نشستم ...


نوشته شده در سه شنبه 91/6/7ساعت 12:56 صبح توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

داستان من و تو

قصه ی کوچه ی دو طرف بن بست است

. . .

نه راه پس

نه راه پیش

فقط مدام دور هم میگردیم


نوشته شده در سه شنبه 91/6/7ساعت 12:55 صبح توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

به زنـــــــــــــــــدگی 

فکر میکنم

دلم

مــ ـ ر گــــــــــــــ

میخواهــــد . . .


نوشته شده در سه شنبه 91/6/7ساعت 12:54 صبح توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت






AvaCode.64

جاوا اسکریپت