تـــَـبـــــــ دارم . . . کــســـی پـــتـــویــی رویم میکـــشـــد . . . و صـــدای مــُبــهــمـــی کــه میگـــویـــد : تــَنـَــش ســــرد اســتـــــ . . . تـــَـــــبـــ دارم . . . خاکــــــســـتـــــــــرم داغ اســـتــــــــ . . . حـــــالــــــَــم خـــوبــــ نیســـتــــ . . . دَردَم بی درمــان اســتـــ . . . دکــــتــــر هـــا شاهــــدنـــد. . . بســــکه در ســِفـــیــ ــدِ مـــُبــهــَم ِ نسخـــه ها . . . برایـــــَم ســــِرُم مـــیـــنــویســـنــد . . . درمـــانِ خــوبــــی اســـتـــــ سِــــرُم . . . اگــــــر تــــــو بــ ه عــــیــادتــــم بـــیـــایــــ ــی . . . شَـــــــــبــــــَم بی تو . . . خالــــــی از آرامش ِ "واقــــعـــــه " است . . . وقتی که صدای تلاوتت. . . ترجیع بند سکوت و تیک تاک ِ عقربه هاست بیا.. بخوان.. خوابم نمیبرد . . . . . . بسم الله الرحمن الرحیم . اذا وقعت الواقعه . . . لیس لوقعتها کاذبه ... تــفـــال مـــیـــزنـــــم بی فایده است . . . غـــــزل ِ حـــا فــــظ هـــــم جـــــای نـــــقــــطـــه چـــیـــن هـــای مُـــدام ِ تــــــو را پُـــــــر نــمـــیــــکــنـــد . . . لو رفتم . . . در گوگل که سرچ میکنم "تو" فقط عکس عاشقانه می آید . . . مـــیــــدانـــ ــی زبان زنده ی دنیا کدومه..میخوام بش بگم ازش بیزارم.. ******* ســــــــــرشـــــــــــارم از . . .مـــتـــــــــعـــــلّــِــــق هــــــای بی مـــتـــــعـــــلّـَــــق . . . ***************** زندگی کردن خیلی فایده دارد...یک فایده اش اینست که تو میتوانی از بین رنگ های اسمارتیزی که خواهر کوچولویت به تو تعارف میکند "فقط یک دانه" را انتخاب کنی و بخوری . . *********** لازم نیس آروم بری و بیای . . .احساسم خودشو زده به خواب...راحت باش ***************** زندگی کردن خیلی فایده دارد...یک فایده اش اینست که ممکن است گاهی خواهر کوچکت به تو بگوید:آبجی قَدَّم نمیرسه . . .اونو بــم میــدی ؟! ***************** ســـــــــوال هــــا . . . شده اند . . .سایه ی سرم . . .ممنــــــــــونــــــــــــــــم کــــــــــــــــه مـــــــــــــرا ایـــــــــــــنـــــــــــــــقــــــــــدر زیر ســـــــــــــــوال مـــیبــــری . . ******* رفتم آنجا که خاکـــش میــزبان اشکـــ هایــم بود..همان انزوای همیشـــگـــی . . میخواستم خاک های آمیخته با اشک هایم را مرور کنم . ....نشد . ...کودکی نشسته بود . . .داشت با سر انگشتش روی خاک ها چشم چشم دو ابرو میکشید . . ************ زندگی کردن خیلی فایده دارد...یک فایده اش اینست که تو میتوانی با پاستل گچی صورت خواهرکوچکت را رنگی رنگی کنی . . . *************** + بــبــیــن...ایــن GPSــه...نــصــبـــ کـــن رو دلــتـــ....بــذار بـــفــهــمــم دلـــتـــ کـــجـــاس . . . ********************* زندگی کردن خیلی فایده دارد...یک فایده اش اینست که تو میتوانی موهای بلند خواهر کوچکت را شانه بزنی . . . ****************** بچه ها ..چیز های کم و با ارزشو....با انگشتای دستشون میشمارن . . .راستی..چند روز از عمرت باقی مونده؟بشمار ببینم... ******************** یک بار هم که شده به رژیـــم غـــذایی مـــن عـــمـــل کــن :ایـــــنـقــــــــدر غـــصـــــه نــــــــــخـــــــــــــور . . . **************************** چشم تو که هست . .. همه چیز خوب است...اما دور از چشـــم تو . . .باید ببینی . . چه اتفاق ها که نمی افتد . . ****************** کــمــکــ فـــنـــر لطــفــا!!! این " دنــــ _____ ـــــــیـــــــ _____ ــــا " خـــیـــلی بــالـا پـــایــیــــن داره . . . ****************** خـــــــــــــــــــدا نـ...ـ..ـقــ..ــطـ..ــه چـــیــ...ـنــ..ـای زنــ....ــدگـــ..ـیـــ..ـــمــ..ـــو خــ....ــودتـ...ــ پُـ...ـــرکـــ....ـــن ******************** مـــــ ............................ ـــن ـ ـ ـ ســـــرشارم ـ ـ ـ از جای خالی تو ـ ـ ـ ******************* تلخ و سرد . . گفتی هرجا بری بر میگردی . . . حالا من رفتم. . .راستی ...این تویی که داری التماس میکنی ؟! ************** بی پناهی . . یعنی . . بمونی زیر آواری که . . . یه روز تکیه گاهت بوده . . . ****************** دنیا وقتی برایت بی معنا میشود . . که واژه ها حقیقتشان را از دست بدهند . . . مثلا محبت معنای منت بدهد . . . لبخند معنای اشک . . اشک معنای دروغ . . . خودت را برایم ترجمه کن لطفا . . . ********* تکیه گاه خوبی نیستند . . .آدم هایی . . که هر کدام به دیگری تکیه زده اند . . . من از این تسلسل میترسم . دیشب . . .خوابت را دیدم . . . آمده بودی کنار تنهایی های دلم کز کرده بودی . . . مثل من کز کرده بودی . . . بعد گاهی سعی میکردی غم هایم را زیر و رو کنی لبخندم را از بین انبوه بغض ها پیدا کنی . . بیرون بکشی . . خاکش را بتکانی . . بگذاری روی تاقچه ی لب هایم . . . بعد هم بنشینی و هی تماشایش کنی و تازه تازه لبخند بزنی . .. لبخند کهنه ام زار میزد . . .اما برایت مهم نبود . . خیلی دوستداشتنی بودی در خوابم.. بوی آرامش میدادی . . بوی لبخند میدادی . . بوی محبت میدادی . . بوی نرگس هم . . . دیدی . .آخر هم یادم رفت برای دلم نرگس بگیرم و عطرش را ضمیمه ی نفس هایم کنم . . . بیچاره دلم . . تازگی ها باید کف دستم یادداشتش کنم تا از یادم نرود . . . بیچاره دلم . . . صبح که از خواب بلند شدم هوا عطر نرگس گرفته بود . .. اما تو نبودی . .. از صبح دارم ثانیه ثانیه خواب دیشب را خواب میبینم . . . از این حرفم دلخور نشو اما کاش روز ها که نیستی . .شب ها هم نیایی . . آخر تنهایی هایم به نفس های تو عادت ندارد . . . تو که در تنهایی ام قدم بزنی . . . تنهایی ام خراش برمیدارد..زخم میشود . . . بعد خودت هم نیستی که مرهم شوی . . آنوقت من می مانم و یک عالمه تنهایی خراش برداشته و زخم خورده که تیر میکشد . . . که میسوزد . . . که اشکم را جاری میکند . . . نیا...خب؟من قول میدهم برای دلم نرگس بگیرم..... قول میدهم لبخند هایم را از زیر بغض های اوراقی بیرون بکشم و سر و سامان دهم نگرانم نباش . . شب ها ..نیا..لطفا .... بی طاقتم . . . ساعت 3 بعد از ظهر . . . هوای زمستون این موقع روز که میشه خودشم نمیدونه باید گرم بشه یا سرد . . . مثل من که ژاکت نپوشیدم و شال گردن انداختم . . . کوله مو رو دوشم جابه جا میکنم و سر به زیر تر از همیشه قدم قدم زمین زیر پامو با یه ضرب آهنگ مجهول گز میکنم . . . صدای یک مــــرد متوفقم میکنه. . . خانوم بنیاد میری؟ نهایت مقصدم بنیاد نیست.نگاهش میکنم .. سرمو با بی حوصلگی به علامت تایید تکون میدم . . . خودمو میندازم تو پراید سفید رنگی که مشخصه یه ساعتیه خاموش کنار خیابون ایستاده ودلشو به "بنیاد...بنیاد" صاحابش خوش کرده . . . با خودم حساب میکنم . . .حدود 4 ساعتیه ساکتم...ساکت ساکت . . بی هدف زیپ کوله رو میکشم . . . جای آدامس ریلکسمو یک کاکائوی 80 درصد پر کرده . . . ذائقه ام رو به تلخ عادت دادم . . . یه تیکه ی کوچیک از کاکائو رو جدا میکنم و میذارم وسط زبونم... کم کم آب میشه . . . کم کم تلخ...و تلخ تر . . . پسر جوونی در جلو رو باز میکنه و کلافه خودشو میندازه تو ماشین . . . کامل قرار نگرفته که استخون انگشتاشو میکوبه به شیشه ی جلوش و هم زمان داد میزنه: آقا بیا بریم..دیره راننده نگاهش میکنه . . اینبار صداشو میاره پایین و حرکات دستشو بیشتر میکنه بریم...دیره.. راننده دستشو به علامت صبر کن نشون میده . . نگاهمو به تقلای راننده برای پیدا کردن مسافر دوختم . . . نگاهی که با جابه جا شدن راننده هی بریده میشه ..ولی من همچنان به جای خالی راننده نگاه میکنم تا برگرده . . چشم هام هم حوصله ی تماشا کردن ندارن . . پسر چند دقیقه یه بار نچ و نوچی میکنه و با اعتراض جابه جا میشه .. دوباره دستشو میکوبه به شیشه و اینبار بلند تر داد میزنه... بابا بیا بریم.. راننده با قدم هایی محکم و تند میاد کنار ماشین و سرشو از پنجره ی طرف راننده میاره تو -آقا تا پر نشه نمیرم..عجله داری برو با ماشین راه پسر دستگیره ی درو محکم میکشه و میگه . . .بله...عجله دارم . .پیاده میشه و کنار خیابون منتظر می ایسته راننده چند قدمی دور ماشین میگرده و باز میاد دم پنجره ماشین و با همون لحن معترضانه میگه : خانوم شمام اگه عجله داری برو... سرم پایینه و جوابی نمیدم.. راننده دو سه قدم راه میره و باز داد میزنه : "بنیاد..بنیاد" پسر جوون سوار یه ماشین میشه و میره . . راننده باز بر میگرده پشت پنجره و با لحن مودبانه ای میگه خانوم مسافر نیست . . معطل نشید...برید . . کیفمو جم میکنم و از ماشین میزنم بیرون . .. از جیبم یه تیکه کاکائوی دیگه در میارم و میذارم تو دهنم . . حالم از دست 20 درصد شیرینی ای که زیر زبون حسش میکنم به هم میخوره . . . دلم میخواس تلخ تلخ تلخ بود... اونقدر که از تلخیش مجبور میشدم تحملش کنم اونقدر که از طعمش لذت نبرم . . . قدم هام نا خود آگاه تند و محکم شده .. . هوا کم کم داره سرد و سرد تر میشه سوزش صورتمو میسوزونه باز حساب میکنم . . .خیلی وقته که ساکتم اما تو فکرم گاهی سکوتمو شکستم . . با خودم دونه دونه مرور میکنم : دو تا اعلامیه ی فوت دیدم که نا خود آگاه تو دلم فاتحه خوندم . . . وقتی پول اولین تاکسی رو به راننده دادم تا گفت خدا بده برکت . . گفتم آمین . . . وقتی از تاکسی راننده ناکام پیاده شدم نا خود آگاه گفتم ایشالا پر میشه . . . وقتی اون کوچولوی یه ساله سرشو از روشونه ی پدرش خم کرده بود و سعی میکرد من رو به عنوان یک آدم جدید نگاه کنه و بشناسه بش لبخند زدم و براش و ان یکاد خوندم . . آخر وان یکاد هم گیر کردم...هیچ وقت آخرش یادم نمیمونه . . . واسه همین سعی کردم با گفتن یک ((ماشاءالله)) جبرانش کنم . . . بعدم یاد اعلامیه ی تربیت معلم مهد کودک افتادم .((از 17 تا 30 )) سال داوطلب میپذیرد !! -------------------------- رسیدم به پل هوایی دانشگاه . . .چند تا دانشجو ی پسر کمی جلوتر از من قدم میزنند و به سمت پل میرن یکیشون یهو صداشو بالا میبره که:بابا کجا میرید بیاید از همین وسط میریم دیگه و با دست اتوبانو نشون میده دوستش میگه نمیشه دییونه..نرده داره و اون در حالیکه مسیرشو عوض کرده میگه نه..اون طرفش بازه دانشجو ها مسیرشونو ادامه میدن و میرن به سمت پل پله هارو دونه دونه بالا میرم و از ارتفاع پسر رو میبینم که جای عبور رو پیدا کرده و حالا داره وسط اتوبان میدوه... نا خود آگاه فالله خیر حافظا تو فکرم جاری میشه . . . یاد امتحانم میفتم . . .و یاد 200 صفحه درس نخونده فقط به اندازه ی 30 صفحه تونسته بودم فکرمو متمرکز کنم و درس بخونم . . . تمام اون دویست صفحه رو فکر کرده بودم . . . تیکه ی آخر کاکائو رو میذارم تو دهنم .. . کاش تلخ تر بود. . . کاش . . کـــــــــــــــــــــــپی تمــــــــــام ((تو))هــارا دور کرده اند . . . تا ((من))آرام شـــــوم . . . غــــــــافل از ایــــــنکـــــه . . ((من)). . روزی . . . یکـــ پـــا ((تو))بــــودم . ********************* سبک و سیاق این روزگار قصه ی تنه و زخم و خراشه . . آییییییییی یادگاری بنویسه رو تنت . . ********************** پـــــرده ی اشــــکـــــ را کنار بزن . . . نـــمایش لـبـخـــــندرا آغاز کــــن . . تصــــــنعی آمیـــخــــتـه ازکمدی و تراژدی. . .عجیــــــبـــ تماشایی شدی . . . ************************ من. . .ســــــــــــ ری دارم . . .کـه بر تــمام شــــــانـــه ها. . .ســـ نــ گـــ یــ نـــی مــیکنــــد . . . ******************* شکایــــتـــ مــــی نـــویـــســـم. . . از چــــشــــمــانــم . . .مـــوضــوع : اعـــاده ی حیــــثـــیـــتــــــــــ ********************* نشسته ام ...بیاد کودکی هایم . . .دور غلط ها . . یک خط بسته میکشم . . .دور تـــــو . . .دور خــــودم *************************** تو راه برو . . .ما خورد میشیم حال کنی . . .پایــــیــــزتـــیــم رفیق . ************************** بی "مــهــر" تو . . .این "پــاییز". . . چـــیـــزی کــــم دارد . ********************** خیــــس اشــــکــــمــ . . . بــتـــــ ا بـــــــ . . .رنـــگــ ــ ــ یـــــ ن کــــــــ مــان شــــــــــوم ***************************** وقتی برایم مینویسی. . .کلماتم از خجالت آب میشوند. . . ******************** میبینی . . همه چیز زوج و فرد شده . . حتی تو . . حتی من **************** گاهـــــــی آنــــــــقـــــــدر در کانون توجهی که مـــــرگ هم از روی تو جــــفتـــ پـــــــا میپـــــــــرد *********************** عمرم اگر غزلی بود . . . بیت آخرش را با تخلص خدا بنویسید ************ هنــــوز هم کسی نمیداند . .چوپان قصه ها. .دروغ میگفت . ..تا تنــــهایی هایـــــش بشکند . . . آییییییییی مردم....گرگ گوسفندهای مرا هم خورد.. *********************** دلم لک زده تا یک دل سیر مزاحمت بشوم . . تو عصبانی شوی و من باز یک دل سیر به تو بخندم . .. نمیدانی چقدر تماشاییست . ..لحظه لحظه های تو . ********************* ایـــــن روزها . . از بـــیـــــابــــون خدا هم . . . بی ســـــــــــــــایه ترم
شـــاعــــر هـــا
عـــاشــــق نــیـــســـتــنـــد . . .
شــاعــر اگـــر عاشق شــود
رمـــــق ِ شــــ عــــر بـــرایش نــمــ ــی مانــــد . . .
روحـــَش لال میشـــود . . .
زبان ِ دلـــَ شـــ بــنــــد مــــــی آیـــد . . .
مــــِ ثــــ ل ِ من . . که اینـــروز هـــا . . . بــــه لـ ـُـ ـــ ــ ــــکــ ـــ ــنــَـ ــ ـتـــــ افــتاده امــ . .
فـــــــــقـط باذکــــــــــر آدرس وبـــــــــلاگــــــــ بــــــه عــــــنــــــــــــوانــــــ مــنـــــبـــــع....
...بلامانع است..
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |