تو رو میسپارم به اونی که منو به تو سپرده به اونی که تو رو آورده و حالا دیگه برده ... شاخه هام شکوفه کردن توی اون زمستون سرد تو رو میسپارم به باد و میری تا آغوش ابرا گاهی اینجارو نگا کن از تو اوج آسمونا تو رو میسپارم به دریا ،آبا دورتو بگیرن یه روزی همین ستاره ، به دل منم میتابید ... میسپارم تو رو به دست شاعرانه های بارون تا بباری رو دل من ، روی باغچه ، روی ایوون تا که عطر بودن تو جایی رو خالی نذاره هی بباری روی دستم ، چشمای منم بباره ... بزن ای بارون ِ پاییز بزن و منو خبر کن داری میری و میدونم دنیا آخرش همینه میری و یه روز میاد که آسمون فقط میباره یه شکوفه روی شاخه ، خبر از بهار نداره یه روزی میاد که من هم با همین پاهای سردم دست قلبمو میگیرم ... میرم و بر نمیگردم میسپارم خودم رو دست اونی که ... .................................................
تورو میسپارم به اونی که تو رو پناه من کرد
ماهیا برات برقصن ، صدفا برات بمیرن
تورو مسپارم به صبح و، به خیال گرم خورشید
بنشین رو گونه هامو چشای دنیا رو تر کن
که دیگه چشمای خیسم خنده ی تورو نبینه
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |