مثل یک سرزمین زلزله خیز تا شور ِ احساس بهاران را برانگیزد یک روز در تاریخ می آید باران تمام روز بارید . مثل دریا این گونه ها این شعر غر مثنویه جدیده ما تحفه ایم از اسمون افتادیم یه کابل از نوک پا تا سر کشیده سر نیست که ، یک کوزه، پر از "دردِ سر " است نشسته ام به تماشای بی محلّی هات ...
سر و کارم همیشه با گسل است ...
بر دفتر شعرش ، زمستان اشک میریزد
شان نزول اشک های من
این اتفاق ساده ای نیست ...
از خودم
هرروز
پا پس میکشم
سیلی خورده ی دست زمستانند ...
شبیهشو اینجا کسی ندیده
سربه سر اعصاب من نذارید
یه لیوان اب یخ برام بیارید
عیده و خونم مث سمساریه
مشکل ازین شیوه ی معماریه
ظرفا تو اشپزخونه ویراج میدن
دارن منو نشون ِ اسکاچ میدن
رومیز دیگه جای سوزن نمونده
پر شده از جزوه های نخونده
اینجا یه رستوران خوب و دنجه
صفحه کلید من پر از برنجه
بلوز و جوراب و لباس و ژاکت
کتابای سه ترم پیش تو پاکت
با خاک رو پنجره ها توی قم
راحت میشه به جا اورد تیمم
پتوی دیشب ،بالش پریشب.
آماده پهنه واسه خواب امشب
نردبون ِ انباری تو اتاقه
غذای روز پیش روی اجاقه
عنکبوتا خونه رو دس گرفتن
جا خالی دیگه هر جا هس ، گرفتن
بیچاره من بیچاره حال و روزم
دارم به پای زندگی میسوزم
عیده و من لباس نو ندارم
برای شا م چلو ، پلو ندارم
حال ندارم از امتحانا خسته م
از صب هنوز صورتمو نشستم
اخر ترمه دیگه وقت خوابه
خورشید باید نزدیک ظهر بتابه
چه معنی داره اینقده کار و کار
نمیذارن یکم بگیریم قرار
خلاص ازین کلاس و نیمکت شدیم
تازه از امتحانا راحت شدیم
شام و ناهار نمیذارن برامون
اب پرتقال نمیارن برامون .
بسه دیگه همش ناهار اشکنه
قلنج ماهارو یکی بشکنه
باید هوای مارو داشته باشید
یکم به فکر نسل فردا باشید
یکی بیاد ظرفامونو بشوره
جورابامونو برامون بجوره
دانشجوییم ،ما خیلی باسوادیم
این خونه این شلوغی حق من نیس
اینهمه من نمره گرفته ام بیس!
یکی بیاد برام کتری بذاره
یه استکان چایی هل بیاره
قهوه بریزه و شکر تو فنجان
هی بخورم هی اون بگه نوش جان
با من بیاد بشینه هم کلام شه
همش یه جمله در میون فدام شه
دستای من به ریکاهم حساسه
کف روی انگشتای من میماسه
اخرم این دانشجوهای بدبخ
محشور میشن با تاید و ظرف وکاسه
فک نکنید که تنبلم ، چلفته م
یه ماهه من صبح تا شبو نخفتم !
امتحان و امتحان و امتحان
هوار هوار از امتحان زبان
کن یو پیلیز گیو تو می نمره استاد ؟ (can you please give to me )
ننداز منو تو رو به جون مای گاد !
چاکرتم . مخلصتم نوکرت
فدای لولای در دفترت
و اینجوری شد که نمره گرفتم
میبینی که ... پس الکی نگفتم
خلاصه اینکه با ماها تا کنید
دانشجوهارو حلوا حلوا کنید
این شب عیدی مارو دعوت کنید
کاری برای این رفاقت کنید
ماکه بیاییم دلامون وا میشه
تو خونه تون دلخوشی پیدا میشه
شیرینی و میوه میاد تو خونه
روزی میده خدا به این بهونه
اگه بازم میخوای روزی بیشتر
شامم بدید کباب باشه چه بهتر
خونه ی ما شلوغه جا نداره
جابرای خود ماها نداره
میایم به خونه ی شماها تک تک
عید تمام رفقا مبارک
سیماش از دست و پا تا مخ رسیده
اگه این هایی که گفتم درسته
گمونم فیوز بنده پریده ...
یک قلک پر صدای خالی ز زر است
سردرد ،مرا به سر شکستن واداشت
این کوزه شکسته سهم این کوزه گر است
چقدردست دلم زیر چانه میلرزد ...
ومیروی و دری را که نَرم میبندی
ولی تمام ستون های خانه میرزد ...
تکان دهنده ترین اتفاق شانه ی توست
که در حوالی غم بی بهانه می لرزد
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |