میروی وحال و روزم همان شاخه های گندمی است که میرفتی وزیر نوازش دستانت شاخه شاخه دست به دامانت میشدند . . . این روزا گریه کردنت شبیه آسمونه سر به زیر میباری . . . بـــــــهـــــــار چــــــــادر نماز ِ باغچه است . . . شهر دیگر تمام مرا میشناسد تمام خیابان ها تمام پیاده روها روزی هزار بار زیر قدم های من .. راه رفته اند و شمارش معکوس چراغ های راهنما نبض نفس های مرا حفظند هی ... غریبه مرا از دیوار نترسان نگاه کن تمام دیوار های شهر روی انگشتم حک شده اند . . . این شهر دیگر بیشتر از تمام آدم ها کوچه پس کوچه های مرا میشناسد خوب یادم است تورا در لباس عروس سیاهی کفن کردند و زیر فشار لحد های روزگار جای دادند و رویت را با حرف های خوب با حرف های خیلی خوب پوشاندند تا هیچ کس نه نامت را نه قبرت را نه حتی زمان مرگت را نفهمد و تو هرروز بیشتر میپوسی بیشتر می میری بیشتر در دل روزگار هضم میشوی و هرروز تمام شده تر از دیروز غریب تر از دیروز . . . بی فاتحه . . . چه مرده ی آرام و بی دردسری هستی عروس خانم ! مـــثل ابری ِ آســــمان . . . وقتی گاهی بی رعد و برق نم نم گونه های زمین را خیس میکند . . . یا مادرم از تیره ی شکوفه ها هرچه هست گروه خونی ام اردیبهشت است و چشمانم همیشه به رنگ ِ بغض ِ نیلی ِبهـــار مرا اینگونه نگاه نکن من . . . من خیلی محکم تر از این حرف ها هستم بـ ِ..ببین دســ ...دستانم را گرمند و چشمانم هم نمی بارند و زانوهایم هم نمیلرزند و . . من ایستاده ام.. ببین من حتی بغض هم. . . . . . من حتی بغض هم ندارم تو شاید . . . آها. . . تو شاید این اشک هارا دیده ای و. . . نه نه ببین میخندم این ها اشک نیست . . . من هروقت کمی خسته میشوم چشمانم خیس میشود الان هم راستش کمی خسته ام ---------باید بخوابم---------- گل بودم طراوتم را هرم کویر برد لطافتم را تندی باد رمقم را بی آبی آخر هم دستی نازکی ساقه ام را فشرد و چید . . . حالا کاکتوسم بی طراوت بی لطافت گلویم را هم دستی نمیفشارد . . . آی مردم کاکتوس ها باغبان نمیخواهند . .. آدم ها گاهی دلشان برای وقتی که نبودند عجیب تنگ میشود ترکـــ ِ عادتــ موجبــ مرض استـــ . . . ! هه خیالی نیست به مــرض هم عادت میـکـنـیـم
.
.
.
.
.
.
نمیدانم پدرم از نژاد چلچله هاست . . .
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |